عاشقانه من

1111111111111111

گيـــرم ...

۹ بازديد
گيــرم تمام دنيـــــــا بگويند ما مــال هم نيستيــم ,


و به درد هــــــــــــم نمي خوريــم ...


        گيــرم بـراي زير يك سقف رفتن


عشـــ♥ـــــق ,


آخــرين معيــــارِ اين جمــــــاعت باشد ...


        گيرم دوســــ♥ــــــت داشتنِ بدون سنـــد


حـــــــــــــــــــــــــــرام باشد ,


عجيب بــــاشد ,


   بـــــــــــاور نكرد ني باشد ... ,

       
گيـــرم ...


گيـــــــــــــرم ... گيـــــــــرم ...


اما مــــــــــ♥ـــــــــــن


گيــــــــرِ اين گيـــــــــــــــــــــــــــر ها نيستم


مــــــــــــــــــ♥ــــــــــــــن تا ابد


گيــــــــــرِ چشـــ♥ــمانِ زيبايــــت هستـــم


♥  و گيــــــرِ دوســــــــ♥ــــــــــت داشتنت  ♥


مرבماטּ حسوבْ

۱۰ بازديد
פֿب مرבماטּ حسوבْ چرا ساڪِت ايستاבه ايـבْ!!


برويـב بــﮧڪارهايتاטּ برسيــבْ...


نگراטּْ نباشيـב


בيگر با يـڪבيگرْ مثل قبلْ نميشيم...



تلـــــ×××ـــــخم

۱۰ بازديد
اين روزها ، تلخم
دست برداشته‌ام از توجهِ بي‌ وقفه به حضور آدم ها
پرهيز مي‌‌كنم از ثبتِ
وجود‌هايي‌ كه ماندگاري ندارند…
اين روزها ، تلخ تر از هميشه
از همه ي آدم‌ها بريده ام !...


مــي بـــوســمــتـــــــــ×××

۱۴ بازديد
مــي بـــوســمــتـــــــــ
آنــقــــــدر كــــه طــــــرح لــــبـــــــ هــــــايــــم
روي انـــدامـــتــــــــ بــــمــــــانــــد ..
مـــيـخـــــواهــــم هــــمــه بــــدانــنـــــد كـــــه
آغـــــــوش تــــــــــو قــــلــــــــمرو مـــــــن اســــتـــــــــ

[تصوير:  08455432649136549465.gif]


يادگار عشق

۹ بازديد
يادگار عشق



خانم آموزگاري در كلاس درس يك دبستان از دانش آموزي پرسيد:
جانداران به چند گروه تقسيم ميشن؟
دانش آموز: به چهار گروه خانم معلم.
خانم معلم: به نظرم اشتباه ميگويي. ولي بشمار ببينم!
دانش آموز: گياهان، جانواران، انسانها و بچه ها...
آموزگار: مگه بچه ها انسان نيستند؟
دانش آموز: حق با شماست خانم معلم پس ميشه سه گروه، گياهان، جانواران و بچه ها.
آموزگار: پس انسانها چي شدند؟

دانش آموز: خانم معلم! انسانهايي كه قلبشون پراز عشق و محبت بود، در گروه بچه ها موندن، بقيه هم رفتن در گروه جانوران قرار گرفتند!

 

♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥
♥♥

 

يادگار عشق

 

ته اتوبوس.ان صندلي اخر.كنار شيشه
بهترين جاي دنياست
براي انكه مچاله شوي در خودت
سرت را بچسباني به شيشه و زل بزني به يك جاي دور
و فكر كني به چيزهايي كه دوست داري…..
و فكركني به خاطرات….
و گاهي چشمهايت خيس شود از حضور پر رنگ يك خيال….
و يادت برود مقصدت كجاست
و دلت بخواهد كه دنيا به اندازه همين گوشه ي اتوبوس
كوچك شود….و دنج و تنها….
شيشه بخار بگيرد و تو با انگشت بنويسي “اينده”
و دلت بگيرد از تصورش…..
و ديگر چشمهايت را ببندي
و تا اخرين ايستگاه در خودت گريه كني…..!!

 

♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥
♥♥

 

يادگار عشق

 

چگونه است
كه من 
هر وقت ياد تو ميكنم
بانـــــــوآســــمان نگاهــم
ابري و بارانـــــي مي شود !!!
تو كه خوب ميدانـــــي
آسمان هميشه ابـــري هم دلگيــــر ميشود
برگــــرد
بانو
تا آســـمان نگاهــم
با نور آشتي كند
با چَــــــشمان تو
برگرد بانــــــــــو

 

♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥
♥♥

 

ﺁﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﺮﺍﺕ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﮐﻢ ﮐﻢ
ﺳﯿﮕﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﮐﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﻨﺪ
ﮐﻢ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻧﺪ
ﮐﻢ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﻨﺪ
ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﺁﺭﯼ ...
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﺮﺍﺕ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﮐﻢ ﮐﻢ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ ...

 

♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥
♥♥

 

يادگار عشق

 

ميريزيم
ريز
ريز
ريز
چون برف
كه هرگز هيچكس ندانست
تكه هاي خودكشي يك ابر است..

 

♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥
♥♥

 


براي آمدن عجلـه نـكن
تـو ديگر براي من ،
مـثل آخريـن درخواست يك اعدامي هستـي ؛
شدن يا نشدن ات

كمـكي بـه زندگي ام نخواهد كرد . . .


قول داده.............

۱۴ بازديد
قول داده اَم…

گاهـــي

هَر اَز گاهـــي

فانـــوس يادَت را

ميان ايـن كوچه ها بـي چراغ و بـي چلچلـه، روشَـن كنَم

خيالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛

هَنوز هَم دَر اين شَبهاي بـي خواب و بـي خاطـــِره

ميان اين كوچـه هاي تاريك پَرسـه ميزَنـَم

اَما بـه هيچ سِتاره‌ي ديگـَري سَلام نَخواهــَـم كَرد…

خيالَت راحَت !


+ نوشته شده در  شنبه هجدهم آبان 1392ساعت 7:50  توسط برگ بادوووم  |  15 نظر

گاهي فقط مرد باش و بي مهريهاتو باوركن........و ديگر هيچ

رفتي …


بي آنكه مرا به خدا بسپاري …


نمي دانم خدا را از ياد برده بودي يا مرا ؟؟؟
 

يـــكي از هميـــــــن روزهــــــــــا
 
بايـــد خدا را صدا بــــــــــزنم
 
يك ميــــــــز دو نفــــــــره
 
دو صنـــــــــدلــي
 
يــــــــكي مـــــــن
 
يـــــــــكي خــــــدا
 
حــــــرف نمـــــــيزنم
 
نـــــــگاهم كافيــــــست
 
ميـــــــــدانم
 
برايـــــــــم اشــــــــك مي ريــــــــزد!!

اگر دلت گرفت...

 سكوت كن...

اين روزها هيچكس معني دلتنگي را نميفهمد!!!



براي تو......

۸ بازديد
http://axgig.com/images/94191204060302068148.jpg

 


هميشه 

.

خاطره اي هست

.

كه نفس آدم را براي لحظاتي مي گيرد..!!

 

وقتي يه آدم ميــــــــگه

هيچ كس منو دوســــــــت نداره

منظورش از هيچ كــــس

يك نفــــــــر بيشتر نيست…

همون يه نفري كه براي اون همه كســــــــه!!!



براي...............

۱۰ بازديد

شيرين ترين گناه مني...!

از تو به خدا هم پناه نمي برم...!




 

هنوز هم وقتي باران ميبارد....

تنم رابه قطرات باران ميسپارم..

ميگويند باران رساناست....

شايددستهاي من را به دستهاي توبرساند!!!!

 

ايـــن قلبـــــ ِ لعنتــــي حــرفـــــ ِ حسـابـــــ ســرش نمي شــــود !

تــو نيستــــي و همچنــــان اصـــــرار دارد بتپـــــد . . .
 
 
دلم برات تنگ شده
فقط همين...........


فصل پاييز ... من و تو عاشقي

۹ بازديد

دوباره پاييز  

   اما نه ((فصل خزان)) زرد!

    دوباره پاييز     اما نه فصل اندوه و درد!

    دوباره پاييز     فصل زيباي سادگي

    دوباره پاييز، موسم شديد دلدادگي . . .

 

پاييز كه مي شود انگار از هميشه عاشق ترم

در تمام طول پاييز نمناكي شب ها را با تمام منفذهاي پوستم لمس مي كنم وچشمانم همه جا نقش ديدگان تورا جستجو مي كند

پاييز كه مي شود همراه برگها رنگ عوض مي كنم زردو نارنجي مي شوم و با باد تا افقي كه چشمانت درآن درخشيدن گرفت پيش مي روم و مقابلت به رقص درمي آيم تا آن جا كه باور كني تمام روزهايي كه از پاييز گذشته تا به امروز همواره عاشقت بوده ام

پاييز كه مي شود بي قراري هايم را در باغچه كوچكي مي كارم و آرام آرام قطره هاي باران را كه روزهاست در دامنم جمع كردم به باغچه مي نوشانم

ميدانم تا آخر پاييز تمام بي قراري هايم شكوفه خواهد داد و با اولين برف زمستان به بار خواهد نشست

پاييز كه مي شود

بي آنكه بدانم چرا بيشتر از هميشه دوستت دارم و بي آنكه بداني چرا دلم بهانه ات را مي گيرد وپاييز امسال....

عشق جنس ديگري دارد و معشوق خواستني تر است...

كاش مي دانستي!

 



چرا....................؟؟؟؟

۱۲ بازديد

چرا وقتي همه چي داره خوب پيش ميره يهو يه بغض و يه خاطره تلخ همه چي رو بهم ميريزه؟


چرا شبا كه وقت استراحت و ارامشه بي خوابي ميزنه به سرت؟؟


چرا اين روزا تا يادي نكني ازت يادي نميكنن؟؟


چرا يكي با ماشين مدل بالاش تو خيابوناي شهر پز ميده يكي لنگ كرايه ست واسه رسيدن سر كلاس

 درسش؟


چرا غروب جمعه ها دلت ميگيره و هيچي ارومت نميكنه؟


چرا درد و رنج ديگران به چشممون نميادو فكر ميكنيم خودمون درد كليم؟


چرا فقط تو غم و تنهاييامون ياد خدا مي افتيم؟


چرا اين روزا بديه جواب خوبيات؟


چرا اوني كه عاشقشي عاشق يكي ديگست و اوني كه عاشقته  عاشقش نيستي؟


چرا همه فكر ميكنن خوب و شادي ولي تو دلت غلغله يه درده؟


چرا يه دختر با جوراباي انچناني ساق پاش واسه پسرا عشوه مياد ويه دختربچه8 ساله واسه گذران

 خودشوخونواده ش بايد سر چهار راه جوراب بفروشه؟


چرا وقتي ميخواي واسش بنويسي جز يه بغض اشك الود هيچي واسش نداري؟


چرا ديگه  واسه خاطراطمون البوم عكس نداريم؟


اره تك تك لحظه هاي من پر شده از اين چرا و چرا ها..